سرویس سیاست مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
*************
گام دوم انقلاب موج دوم بیداری
سعدالله زارعی در کیهان نوشت:
اگرچه در گام اول، انقلاب اسلامی ایران، حذف رژیم منحط شاهنشاهی در دستور کار قرار داشت اما از همان آغاز، نفی نظام سلطه حاکم بر جهان را نیز دنبال میکرد و بشریت را به لزوم درانداختن «طرحی نو» در سطح جهان فرامیخواند و این فراخوان در طول دوران پس از انقلاب اسلامی استمرار یافته است.
خطابهای حضرت امام خمینی به مستضعفین جهان برای قیام فردی و اجتماعی در برابر قلدران و برای تغییر وضع موجود را همه به یاد داریم و امروز در یک ارزیابی از چهل سال استقامت و دعوت ملت ایران شاهد تغییرات مهمی به نفع محرومان و علیه زورمندان در عالم هستیم.
اینکه آمریکاییها که پیش از پایان قرن بیستم با تبختر خود را مالک بیرقیب قرن بیست و یکم جهان اعلام میکردند، در عین حال نزدیک به ۳۰ سال پس از آن میگویند، اعاده قدرت آمریکا بر جهان را باید از محیط پیرامونی خود آغاز کنیم و بر این اساس در مواجهه یا مکزیک و روند اسپانیست شدن آمریکا به طرح دیوارهای بتنی بین آمریکا و این کشور رسیدهاند و در کشور ونزوئلا به رسواترین شکل نمایش کودتا را راه انداختهاند و خودشان هم درباره به نتیجه رسیدن این طرحهای انفعالی علیه مکزیک و ونزوئلا تردید جدی دارند، نشان میدهد که ندای انقلاب اسلامی در جهان تا محیط پیرامونی آمریکا رسوخ کرده است و آمریکایی که در زمانی که جرج واکر بوش میخواست کاخ سفید را به بیل کلینتون تحویل بدهد، از یک قرن آمریکایی پیش رو خبر داد، تا چه حد با مشکل مواجه شده است. بله ۲۷ سال از آن روز گذشته است و در این ۲۷ سال هر سال آمریکا با مشکل بیشتری مواجه و در حل آن ناتوانتر شده است.
با این وصف کاملاً واضح است که ندای انقلاب اسلامی و آرمان آن برای تغییر قواعد حاکم بر جهان و به تعبیر دقیقتر برای تغییر دستور کاری که جنگ افروزان جنگهای خانمان برانداز اول و دوم جهانی نوشتهاند، کاملاً درست و شدنی بوده است. در آن زمان و حتی در همین روزها هم کم نیستند کسانی که با سخن گفتن از جایگاه (Position) یک استاد دانشگاه و یا یک فعال سیاسی، ادبیات انقلابی را رویایی دستنیافتنی معرفی میکنند و آن را دور از دسترس، و در نقطه مقابل منافع ملی میخوانند و در واقع از یک سو چشم خود را بر این واقعیت که امنیت و مصالح ملتها از سوی قدرتهای کنونی جهان که در شورای امنیت سازمان ملل تمثل و تجسم دارند بهطور جدی به خطر افتاده است، میبندند آنان از کنار این موضوع که جنگ ویرانگر یمن که روزانه به قتل و جرح دهها انسان بیگناه و فقیر منجر شده، با قطعنامه شورای امنیت تجویز شده است، عبور میکنند و از سوی دیگر این واقعیت را که ملتها توانستهاند آمریکا و به طور کلی قدرتهای متجاوز را وادار به عقبنشینی در حساسترین موضوعات کنند، نادیده میگیرند!
این عده متأسفانه نسخه قابلتوجهی هم ارائه نمیدهند، یعنی فقط میگویند نمیتوانیم با آمریکا و… درافتیم و انقلاب اسلامی چنین مسئولیتی را بر دوش ما نگذاشته است اما نمیگویند وقتی ما از در مصالحه با اروپا و آمریکا وارد شدیم و یک توافق مشترک را با همه تلخی و یکجانبهگرا بودنش امضا کردیم طرف آمریکایی و اروپایی با همه منافعی که از آنان بهرهمند شد، به آن تمکین نکرد و از پذیرفتن سهم خود طفره رفت، با این قدرتها چه میتوانیم بکنیم راه میانه آنان برای «نه مقاومت نه مذاکره» چیست؟
البته تجربه ما با اروپا در حوزههای سیاسی و اقتصادی و تجربه ما با آمریکا در حوزههای نظامی و امنیتی راه درست را به ما نشان میدهند. ما در حوزه امنیتی و نظامی از در مقاومت وارد شدیم و توانستیم تهدیدات آنان را در این حوزه بیاثر کنیم. تا جایی که امروز ملت ایران هیچ تردیدی در توانایی خود در حوزههای نظامی و امنیتی ندارد و از این منظر در منطقه هم الگو است و در عمل هم توانسته بسیاری از گرههای کور امنیتی
نظامی کشورهای منطقه را باز کند. اما در حوزه اقتصادی تجربهای شکستخورده دارد و باید بگوییم در این تجربه پیروز میدان طرف مقابل ایران بوده به شکلی که هماینک این چالش به درون مرزهای ایران آمده و آثار آن حتی در خانههای ایرانی هم نمودار شده است! این تجربیات که ارزان بهدست نیامدهاند را باید پاس بداریم حتی باید از تجربه شکستخورده یک موفقیت بسازیم. موفقیت این است که پرونده این نوع نگاه به دشمنانمان را ببندیم و عدم اعتماد به غرب را در سطح ملی به یک فرهنگ تبدیل کنیم.
اما همانطور که رهبر معظم انقلاب اسلامی در بند شش پیام (۲۴/۱۱/۱۳۹۷) که به «گام دوم انقلاب» مشهور شد، بیان فرمودند: منطقه و جهان با روح جدیدی از «تحرک نهضت بیداری اسلامی» مواجه است و این موج جدید محصول دو چیز است؛ یکی موفقیت شگفتانگیز مقاومت در برابر قدرتهای غرب و نیروهای بهظاهر مسلمان وابسته به آنان و دیگری «زمینگیر شدن» آمریکا و «همکاران خائن آنان در منطقه». آنچه در فاصله سالهای ۱۳۹۰ تاکنون در منطقه روی داده است، پیروزی جبهه مقاومت
با وجود کمی عده وعده آن در برابر کل جهان سلطه بوده است. مگر غیر از این است که آمریکا، اروپا، سازمان ملل، عربستان، ترکیه، قطر، رژیم صهیونیستی، امارات و نیروهای شرور تکفیری در کل عالم برای برهم زدن نقشه راه جبهه مقاومت و متوقف کردن آن هم قسم شدند و مگر نه این است که علیرغم آن همه شرارت در نهایت ناگزیر شدند دستهای خود را بالا ببرند؟ وقتی در کنگره آمریکا تصویب میشود که نیروهای نظامی آمریکا باید ظرف شش ماه خاک سوریه را ترک گویند و حال آنکه پیش از این اساساً حرفشان اخراج نیروهای ایرانی و حزبالله از سوریه بود، جای بحث درباره شکست قطعی آمریکا در معارضه منطقهای و شکست عربستان و.... باقی نمیگذارد.
خب الان مردم متعهد عربستان و… از خود میپرسند که اولاً وقتی تردیدی در خائن بودن سران سعودی باقی نمانده و ثانیاً تردیدی در شکستپذیری آنان در صورت مواجه شدن با مقاومت خالصانه وجود ندارد، چرا نباید به میدان آمد و برای همیشه شر سران خائن سعودی را از سر شبهجزیره کوتاه کرد؟ و این حکایت مقابله مردم یا هر پایگاه آمریکایی در منطقه نیز هست. اینکه در ارتش آمریکا جمعبندی میشود که چه ضرورتی به حفظ این همه نیروی نظامی آمریکا در خلیج فارس، اقیانوس هند، دریای سرخ و... است در واقع نشان میدهد آمریکا برای خروج از این مناطق به جمعبندی رسیده است.
در واقع این موضوع بدون تردید مقدمه راه افتادن موج جدیدی از نهضت بیداری اسلامی در منطقه ماست. نهضتی که این بار دو تجربه را با خود به همراه دارد، یک تجربه این است که براساس مدل شکستخورده جنبش بیداری اسلامی در مصر، تونس، لیبی و.... برای بقاء نمیتوان به دولتهای آمریکا، عربستان و… دل بست، آنان خود عامل اصلی شکست خواهند بود.
دولت اخوانی مصر در دوره کوتاهی که در قدرت بود، گمان میکرد اگر از مخالفت علنی با آمریکا، اسرائیل، عربستان و… دست بردارد، میتواند دوره تثبیت را با موفقیت طی کرده و حتی با فریب آنان از امکاناتشان بهرهمند گردد این تجربه شکست خورد در مقابل آن تجربه انصارالله یمن که مخالفت خود با این جرثومههای فساد را علنی بیان کرد و باقی ماند و توانست امنیت عربستان را هم مخدوش گرداند، پیروز شده است.
اما یک سؤال اساسی باقی میماند، چه مردانی میتوانند صحنه آینده جنبشهای بیداری اسلامی را مدیریت کنند؟ کدام افراد، کدام دولتها؟ با چه خصوصیاتی؟ پاسخ به این سؤالات چندان دشوار نیست. گفتهاند گذشته چراغ راه آینده است.
از بررسی نتایج عملکرد آنان که در دو امتحان شرکت کردهاند میتوان مردان این میدان را پیدا کرد. هیچکس تردید ندارد تلألؤ قدرت جمهوری اسلامی و جبهه مقاومت درجایی است که نیروهایی با توکل به خدا و با روحیه و اقدامات جهادی پا به میدان گذاشته و در هر قطعه از منطقه جمعیتی از جنس خود به کمک فراخواندهاند و در دورهای کوتاه به پیروزی بزرگ رسیدهاند.
امروز محوریت ایران در تحولات عراق، افغانستان، سوریه، لبنان، فلسطین و یمن و به اقتدار رساندن ملتهای آن محصول مدلی است که میتوانیم از آن به «مدل محبت و جهاد» یاد نماییم. این در حالی است که ما سالها بلکه قرنهاست که با اروپا رابطه داریم و بزرگترین سفارتخانههای اروپایی را در ایران داریم، اما نتوانستهایم حتی در آنجایی که آنان در مقابل تعهدات عظیم ما به چیزی متعهد شدهاند، کار خود را پیش ببریم.
امروزه به یک «اینستکس» رضایت دادهایم و خودمان هم میگوییم این ارزش کمی دارد، اما همین هم به جایی نرسیده تا جایی که معاون سیاسی وزیر امور خارجه ما میگوید هنوز اینستکس عملیاتی نشده است دو سال رفت و آمد به اروپا و آن همه هزینه چه شده است؟ صحبت سر روش است نه اینکه ما بخواهیم کسانی را سرزنش کنیم.
اصلاً بحث هم این نیست که دیپلماسی با اروپا را متوقف کنیم نه صحبت سر این است که «دل» مان را با کجا گره بزنیم؟ صحبت سر این نیست که در انتخابات به زید رأی دهیم یا به عمرو صحبت سر این است که زید و عمرو ما باید چه جنسی داشته باشند تا بتوانیم منافع ملی خود را تأمین نماییم.
ما در «گام دوم» باید حتماً از تجربه گام اول بهرهمند شویم ما در گام اول پیروزیها و شکستهایی داشتهایم. حتماً باید روشهایی که به شکست انجامیدهاند را کنار بگذاریم و بر روشهایی که به پیروزیهای بزرگ انجامیدهاند، متمرکز شویم.
پیام سفر عبدالمهدی
صادق ملکی در ایران نوشت:
در فاصله کمتر از یک ماه پس از سفر روحانی به بغداد، در تاریخ ۱۷ فروردین، عادل عبدالمهدی نخست وزیر عراق همراه هیأتی متشکل از وزیران نفت، دارایی، خارجه، برنامهریزی، تجارت، برق و منابع آبی، مشاور امنیت ملی عراق، رئیس ستاد ارتش این کشور، قائم مقام وزیر کشور، رئیس گذرگاههای مرزی و چند نفر از نمایندگان مجلس عراق به علاوه هیأتی خصوصی وارد تهران شد. این سفر نخستین سفر دوجانبه او به ایران محسوب میشود.
نخست وزیر عراق در سفر دو روزه خود علاوه بر دیدار با رهبری، با حسن روحانی رئیس جمهوری کشورمان دیدار و گفت وگو کرد. در کنار این گفتوگوها وزرای همراه نخستوزیر عراق در دیدار با همتایان ایرانی علاوه بر ارزیابی و بررسی روند اجرایی توافقات گذشته میان دو کشور، در زمینههای جدید گسترش روابط در زمینههای سیاسی، امنیتی و اقتصادی گفتوگو خواهند داشت.
ایران در حال حاضر پس از چین با صادرات ۹ میلیارد دلار دومین کشور صادرکننده کالا و خدمات به عراق بوده و در زمینه صادرات گاز و برق این کشور به ایران وابستگی استراتژیک داشته و جزو هفت کشور معاف از تحریمهای امریکا میباشد. در سفر ۲۰ اسفند ۹۷ روحانی به عراق توافق شده بود که حجم معاملات دو کشور به ۲۰ میلیارد دلار افزایش یابد که این هدف در این سفر نیز پیگیری خواهد شد.
همچنین لایروبی اروندرود مورد توافق طرفین قرار گرفته بود که در تماس تلفنی روحانی برای تبریک نوروز با توجه به سیلهای اخیر مجدداً به نخستوزیر عراق یادآوری و برضرورت اجرایی شدن هر چه سریعتر آن تأکید گردید. دو نشست مشترک اقتصادی حاصل سفر پیشین روحانی به عراق بود و قرار است سومین نشست امروز در تهران با حضور روحانی و عادل عبدالمهدی برگزار گردد.
سفر نخستوزیر عراق اگرچه دلایل مختلف سیاسی، اقتصادی و امنیتی دارد اما به نظر میرسد این سفر بیش از همه سفری سیاسی بوده و دارای پیام برای کشورهای منطقه و فرامنطقهای میباشد. سفر المهدی در حالی انجام میگردد که ایران مهمترین کشور کمککننده خارجی به عراق در رهایی این کشور از داعش بوده است.
همچنین اهمیت این سفر در شرایطی که ترامپ بر حجم و وسعت تحریمها افزوده و کشورهای عربی خلیج فارس نسبت به نزدیکی تهران و بغداد حساس شده و بعضاً چون عربستان در آستانه سفر نخستوزیر عراق وعده ایجاد شهرک ورزشی یک میلیارد دلاری به این کشور را داده است، دوچندان مینماید.
واقعیت این است که سفر عادل المهدی به تهران نه تنها علیه هیچ کشوری نیست بلکه به سود بسیاری از کشورهایی است که نسبت به این سفر حساس شدهاند. گسترش روابط تهران و بغداد از این منظر به سود منطقه است که میتواند جدیترین گام در جهت نزدیکی کشورها به یکدیگر و بسترساز گام برداشتن برای ایجاد منطقه قوی باشد.
از این نگاه است که تهران نه تنها حساسیتی نسبت به سفر نخستوزیر عراق به ترکیه و عربستان ندارد بلکه از انجام آن سفرها استقبال کرده و این گونه مراودات را گامی برای نزدیکی منافع جمعی کشورها قلمداد مینماید. ایران در چارچوب نگاه استراتژیک خود اعتقاد دارد که امنیت و توسعه کشورهای منطقه مجزا از یکدیگر نبوده، بلکه امنیت و توسعه یکی، امنیت و توسعه دیگری میباشد. روحانی همانگونه که در سفر به ترکیه، امنیت و توسعه ترکیه را امنیت و توسعه ایران نامید، در سفر به عراق نیز امنیت و توسعه این کشور را نیز امنیت و توسعه ایران نامید.
در این میان توجه به ژئوپلتیک عراق اهمیت ویژه دارد. شاید عراق در میان کشورهای منطقه به واسطه تاریخ، فرهنگ، بافت جمعیتی، مذهبی و به طور کلی جغرافیای خاصی که دارد، بتواند حلقه وصلی مناسب در ایجاد منافع مشترک و جمعی میان تهران، بغداد، آنکارا و ریاض باشد. در واقع اگر برای رسیدن به منافع جمعی با رعایت خطوط قرمز و قائل شدن به منافع حیاتی کشورها اراده مثبتی شکل بگیرد، نزدیک شدن کشورهای منطقه به یکدیگر با حلقه وصلی به نام عراق دور از انتظار نباشد.
اگر این معادله با اراده جمعی و با تلاش خاص مقامات عراقی در یک روند آرام شکل بگیرد، عراق به جای آنکه کانون رقابت و تنش باشد، میتواند نقطه توازن بخش در منطقه گردد. نکته آنکه همگان باید بدانند عراقی جدید در حال ظهور بوده و به این مهم تن دهند که عراق متعلق به عراقیهاست.
عراقیها پس از نزدیک به دو دهه ناآرامی و بحرانهای حاصله از تنشهای قومی و مذهبی از پوستههای محدودکننده شیعی، سنی و کرد خارج شده و عراقی میشوند. تضعیف یا پایان بخشیدن به تعلقات قومی و اولویت دادن به تعلقات ملی گامی بزرگ در این کشور خواهد بود که تأثیرات بزرگتری در منطقه خواهد داشت.
فارغ از اراده جمعی مردم و مقامات عراقی، مرجعیت شیعی و قانون اساسی سکولار عراق نیز در شکلگیری این روند نقش ویژهای داشتهاند. این عراق جدید در آینده بیش از امروز دیگر حوزه نفوذ، قابل تقسیم و دعوای کشورهای منطقه نبوده و باید تمامی کشورهای منطقهای و فرامنطقهای خود را آماده پذیرش آن کنند.
به بخشی از سفر نخستوزیر عراق به ایران و در ادامه به سفر دورهای عادل المهدی به کشورهای منطقه از این زاویه نیز باید نگریست. هر چند عراق نیز باید از رقابت رقبای منطقهای برای اقتصاد خود سهمی بگیرد.
پاسخ به ۳ پرسش درباره تروریست اعلام کردن سپاه
امیرحسین یزدان پناه در خراسان نوشت:
آمریکا که سال گذشته با تحریم های همه جانبه خود علیه ایران نتوانست به قول «جان بولتن» جلوی جشن ۴۰ سالگی پیروزی انقلاب اسلامی را بگیرد، در فاز جدید فشارها، دست به انجام اقدامات تحریک آمیز برای تشدید جنگ روانی علیه کشورمان زده است.
تازه ترین این تصمیم ها خبری است که رویترز و وال استریت ژورنال داده و ادعا کرده اند که فردا آمریکا سپاه پاسداران ایران را در زمره گروه های تروریستی قرار می دهد. اقدامی که به گفته تحلیل گران و حتی مقامات آمریکایی تکراری است و اثری را که از آن تصور می رود ندارد اما به جنگ روانی علیه ایران کمک می کند. در این مجال کوتاه به سه سوال درباره این اقدام آمریکا پاسخ می دهم.
۱- تروریست دانستن سپاه از منظر حقوق بین الملل چه مفهومی دارد؟
به تصریح بند ۷ ماده ۲ منشور ملل متحد «هیچیک از مقررات مندرج در این منشور، ملل متحد را مجاز نمیدارد در اموری که ذاتاً جزو صلاحیت داخلی هر کشوری است دخالت کند». به بیان دیگر هرگونه اقدام حقوقی درباره امور داخلی کشورها خلاف این بند از منشور ملل متحد است.
سپاه پاسداران نیز به عنوان یکی از نیروهای نظامی ایران که در اصول قانون اساسی کشور نیز به آن اشاره شده، مشمول همین قاعده حقوقی است. بنابراین اگر آمریکا فردا دست به این اقدام بزند، نخستین بار خواهد بود که نیروی نظامی یک کشور از سوی یک کشور دیگر به عنوان سازمان تروریستی اعلام می شود.
این اقدام خلاف حقوق بین المللی و نقض حقوق یک دولت عضو کنوانسیونهای ژنو است و به گفته کارشناسان حقوق بین الملل، «کمیته بینالمللی صلیب سرخ» که مسئول نظارت بر پایبندی دولتها به این کنوانسیونهاست موظف است علیه این اقدام آمریکا، واکنش نشان دهد.
همچنین دیگر کشورها نیز این امکان را دارند که از آمریکا به جرم اعمال قوانین خود بر سایر کشورها به سازمان ملل شکایت کنند. این بدعت آمریکایی بیش از پیش اثبات می کند که رژیم آمریکا که به راحتی قوانین بین المللی را نقض می کند به هیچ وجه قابل اعتماد و اتکا نیست.
۲- آیا آمریکا پیشتر هم سپاه را تروریست می دانست؟
در برهه ای که مستشاران سپاه مشغول طراحی عملیات ها علیه داعش در عراق بودند، آمریکایی ها خیلی تلاش کردند تا با ژست مبارزه با تروریسم وارد همکاری های مقطعی و پنهانی با سپاه شوند. دو سال پیش ژنرال «رابرت گارد» که ۳۲ سال سابقه عضویت در ارتش آمریکا را دارد در یادداشتی در پایگاه «هیل» نوشته بود: «به رغم آنکه سپاه اقداماتی در منطقه انجام میدهد که با منافع ملی آمریکا سازگار نیست اما این موضوع همکاری با آنها را در موضوعات مهمی که برای دو طرف سودمند است منتفی نمیکند…در واقع ما دشمن مشترکی به نام داعش داریم. سپاه نقش مهمی در جنگ با داعش بازی میکند.»
درحقیقت آمریکا با گنجاندن نام سپاه در فهرست سازمان های تروریستی تلاش می کند با این نهاد که به صورت همه جانبه مقابل تروریسم در منطقه و نقشه های آمریکا ایستاده است، مقابله و آن را تضعیف کند تا گروهک های دیگر تروریستی مورد حمایت کاخ سفید مجالی برای عرض اندام پیدا کنند. این رویکردهای دوگانه آمریکایی ها در حقیقت بازهم اثبات کننده این واقعیت است که ایالات متحده به هیچ وجه قابل اعتماد برای همکاری در هیچ حوزه ای نیست.
۳- با اعلام تروریست بودن سپاه، آمریکا چه نفعی می برد؟
الف- واقعیت این است که آمریکایی ها در یک دهه اخیر تحریم های متعدد و حتی تکراری علیه سپاه و مقامات و شرکت های وابسته به این نهاد وضع کرده اند، بنابراین حتی اگر سپاه را تروریست بخوانند عملاً اتفاق جدیدی نخواهد بود و این حرکت صرفاً یک حرکت تبلیغاتی و نمایشی است.
چه اینکه اولاً تحریم ها علیه سپاه کاملاً تکراری است و اتفاق جدیدی نیست. قبلاً تحریم های آمریکا درباره مجموعه وابسته به سپاه صورت گرفته است و دوم اینکه هیچ شرکت یا موسسه وابسته به سپاه با نام این نهاد فعالیت نمی کند و اگر هم شرکت یا فردی وابسته به این نهاد از سوی آمریکا شناسایی شود در فهرست تحریم ها اضافه می شود و مجدد ادامه کار با یک شرکت صوری دیگر انجام می شود.
لذا اقدام احتمالی آمریکا از این منظر تاثیر چندان اقتصادی نخواهد داشت. چندی قبل «اندرو کلر» یکی از معاونان پیشین بخش مربوط به تحریمها در وزارت خارجه آمریکا گفته بود: «تروریستی اعلام کردن سپاه بیفایده و زیانآور است. سپاه پاسداران اکنون تحت چندین تحریم آمریکاست.»
ب- با این حال با این اقدام نمایشی، آمریکا اولاً در روزهای سالگرد خروج از برجام، باردیگر ژست مقابله با ایران و تشدید تحریم ها علیه ایران را می گیرد تا تلاش کند به تحریم هایی که در این یک سال اثرگذاری اولیه خود را از دست داده اند تاجایی که می تواند تنفس مصنوعی بدهد.
دوم اینکه ظاهراً این اقدام آمریکا قرار است درست یک روز پیش از انتخابات رژیم صهیونیستی انجام شود؛ انتخاباتی که نتانیاهو در آن با چالش سختی برای پیروز شدن روبه روست و ترامپ هم در این یک سال اخیر اقدامات جنجالی برای حمایت از او انجام داده است.
ج- آمریکایی هایی که داخل کاخ سفید مخالف این اقدام هستند ازجمله مقامات ارشد پنتاگون، به خوبی می دانند که این اقدام تاثیری بر عملکرد ایران ندارد اما نوع اقدام نشان می دهد که با هدف تحریک ایران و نیز به نوشته گاردین و خبرگزاری فرانسه برای «تاثیرگذاری روانی» بر شرکا و طرف های تجاری ایران انجام می شود. جایی که نیاز به مدیریت و واکنش دقیق و هوشمندانه دارد.
واکنشی که باید در همه سطوح اعم از دولت و سایر نهادها پیام واحد و مشخصی برای آمریکایی ها صادر کند. آمریکا که همه فشار و تصمیم های جدی خود را سال گذشته علیه ایران اعمال کرده اکنون به اقدامات روانی روی آورده است. واقعیتی که با تحلیل دقیق عرصه می توان به خوبی پیام های آن را دریافت.
تمام مسئولان و حتی جریان های سیاسی باید به صورت یکپارچه برای خنثی سازی این اقدام تبلیغاتی با قدرت، نمایشی از همبستگی را ارائه کنند تا این صدای واحد دیگر کشور ها را مجاب کند که با واکنش های به موقع اقدام نمایشی ترامپ را خنثی کنند.
چند نکته درباره مدیریت سیل!
حسن رضایی در وطن امروز نوشت:
به سیلهای اخیر کشور میتوان از چند منظر مختلف نگاه کرد. یک منظر همین است که هوای نازنین قشم را در این فصل سال از دست ندهیم و برویم جنوب. بعد چند روز غیبت هم بیاییم پشت تریبون که بله! آن انفجارها را که خبر دارید، خیلی الکی بود و فقط آب را از اینجا برد به آنجا!
معاون اولی هم که قبلاً گفته قدرت برکناری منشیام را ندارم، اگر به جای ما در این غیبت ۵ روزه، استاندار فرنگرفته را برکنار کند، به هیچ جا برنمیخورد و خب! دستش هم درد نکند! نگاه دوم هم این است که بگویی موکبهای اربعین حسینی به مدت یک ماه در لرستان، خوزستان و سایر مناطق سیلزده فعال شوند؛ البته که قبل گفتن حاج قاسم هم فعال شده بودند برخی! و سوای موکبها، هزاران بسیجی، سپاهی، ارتشی و نیروی مردمی به کمک سیلزدگان و دستگاههای دولتی رفته بودند!
حضور آقای جهانگیری در مناطق سیلزده البته اقدام خوب و دلگرمکنندهای بود، به شرط اینکه پرداخت خسارت سیلزدگان به سرنوشت قول و قرارهای سال ۹۵ دولت به مردم سیلزده خوزستان دچار نشود! تصمیم به گسیل کردن هر وزیر به یک استان سیلزده برای هدایت جریان امور هم اگر اجرایی شود، خوب است.
حجم خسارت سیل اما بیش از حد تصور است و لزوم کمکهای مردمی بیش از هر وقت دیگری احساس میشود. عملکرد دولت اگر چه شایسته نقد است، ولی باید بدانیم در چنین بحرانی، هیچ دولتی به تنهایی قادر به حل مساله نیست و البته هر دولتی هم که بخواهد کاری کند باید بداند که بحران نیاز به مدیریت بحران و اقدام جهادی دارد و مرد در صحنه میخواهد! رئیس دولتی میخواهد که از بقیه جلوتر در حل بحران کوشا باشد و اختلافات و حاشیهها را کم کند نه حاشیهافکن باشد!
ما مردم هم هر کس ولو شده ۵,۰۰۰ تومان باید به سیلزدگان کمک کنیم و این کمک را هم بدهیم دست سازمانهای مسؤول، نه هیچکس دیگری! هلالاحمر و کمیته امداد بهترین جایی است که اگر فرصت حضور جهادی در مناطق سیلزده نداریم، میتوانند با پول ولو اندک ما به داد مردم برسند.
خبر مهمتر اما این است که آسمان ظاهراً هنوز خیال خفتن ندارد و تا انتهای نیمه اول اردیبهشت همچنان خواهد بارید. بر همین اساس، کارشناسان از تداوم وضعیت فعلی خوزستان تا حداقل ۲۰ روز آینده خبر میدهند و این یعنی اینکه آسمان هی ببارد و دبی دز و کرخه هی سیلابی باشد. مساله شاید در لرستان هم به همین منوال پیش برود.
نیروهای جهادی حاضر در پلدختر از نگرانیشان بابت بارش روزهای آینده میگویند و این یعنی آنکه دامنه بحران ممکن است باز هم گستردهتر شود. در این شرایط چه باید کرد؟! مساله اول و فوری طبعاً همان است که اول گفتم. اینکه هر کسی به جای گیر دادن به آن انفجارهایی که خبر دارید (!) به صف کمک به هموطنان سیلزده بپیوندد.
ایراد گرفتن از کار دستگاهها و افراد حاضر در وسط میدان، خوب است، ولی از سوی کارشناسان و رسانهها؛ نه از سوی فردی که خودش به سفر کاری (!) و فشرده (!) در جزیره قشم رفته است! نه از سوی کسی که مسؤول اصلی سامان دادن به بحرانهاست و در بحرانها ناپیدا!
مسؤولان باید به جای خیابان کشیدن در پیادهرو، مسائل اختلافی در زمینه مدیریت بحران را در جلسات حل کنند نه جلوی دوربین رسانهها. آنگاه ما هم باور خواهیم کرد که دولت مدیریت بحران دارد و نه بحران مدیریت! موضوع دوم؛ نگاه تخصصی به مساله سیل اخیر و خسارات ناشی از آن است.
آسیبشناسی و ریشهیابی نکردن سیلاب میتواند از خود آن مخربتر باشد، چرا که خسارت سیلهای آینده را هم به خسارات فعلی اضافه خواهد کرد و دوباره تمام مناطق بازسازی شده را با خود خواهد برد. دولت باید به سازمانهای تخصصی مانند سازمان زمینشناسی، پژوهشکده حفاظت خاک و آبخیزداری و… ماموریت فوری داد عوامل دخیل را شناسایی کرده و پیش از شروع جدی بازسازی مناطق سیلزده نتایج خود را در هر استان به صورت عمومی منتشر کنند.
در صحنه عمل اما هماکنون تلاش متراکمی در حال انجام است. از حضور چشمگیر نیروهای ارتش، سپاه و بسیج که چهره برخی شهرها را یکدست نظامی کرده است تا حرکت انبوه گروههای جهادی به مناطق سیلزده. این وسط البته عادل فردوسیپور هم کمی در آققلا تراکتورسواری کرد.
تهمینه میلانی هم که پس از ناکامی در کپی کردن نقاشیهای خانم «جنی میلی هو» نمایشگاهش در گالری ایوان تعطیل شده بود، حالا با برش زدن عکسهای ارسالی یک مستندساز جهادی، حضور بسیجیها را در پلدختر سانسور میکند. خلاصه! هر کسی همان کاری را میکند که دوست دارد. یکی خدمت، دیگری جنگ روانی، یکی هم شوآف!
جنود الهی به کمک آمد
عبدالله گنجی در جوان نوشت:
سیل ویرانگری که بخشهایی از کشور را درنوردید ممکن است اذهان را حصر در خسارات و تلخیهای بارندگیهای اخیر کند، دقت در آسیبهای آن نیز نشان میدهد، بیدقتی در محل ساخت و ساز منازل، سرقت مسیلها توسط سودجویان و عدم توجه به لایروبی در این حادثه مؤثر بوده است. اما خساراتی که سیل به بار آورد نسبت به آوردههایی که بارندگیهای نیمه دوم ۹۷ و بهار ۹۸ آورده و میآورد بسیار ناچیز است.
زمانی این مهم قابل درک است که شرایط اقتصادی کشور و فشار روانی- اقتصادی دشمنان را باور نماییم. بدون تردید بارندگیهای امسال که بعد از ۲۰ سال محقق شد تمدن ایران را از نابودی نجات داد، زیرا ادامه وضع موجود به خلأ جمعیتی در بخشهایی از کشور از یک سو و تمرکز آن در بخشهای دیگر از سوی دیگر منجر میشد و حوزه شرقی و مرکزی ایران به کلی از سکنه خالی میشد.
ایرانیان یا به دو رشتهکوه اصلی کشور پناه میبردند یا جلای وطن میکردند، اما بارندگیهای اخیر بسیاری از مشکلات و حتی تهدیدات دشمنان را ناکام گذاشت.
۱- مقام معظم رهبری قبل از بارندگیهای فروردین نامگذاری سال را انجام دادند و امسال را سال گشایش و فرصت اعلام کردند. اولین آورده بارندگیهای امسال رونق تولید خصوصاً در بخش کشاورزی خواهد بود و به تبع آن بخشی از گرانیهای موجود با تولید و فروش بیشتر جبران خواهد شد.
۲- خشکسالی عامل اصلی مهاجرتها در ایران شده بود. شخصاً از حاشیهنشینان منطقه اسماعیلآباد مشهد درباره چرایی مهاجرت سؤال کردم که اکثراً علت آن را خشکسالی روستاهایشان اعلام میکردند. بنابراین بارندگیهای قابل قبول امسال مهاجرت را کند و انشاءالله آن را معکوس خواهد نمود.
۳- اشتغال از مشکلات دیگر کشور است که در سایه تحریم نیز پیچیدهتر شده است. قطعاً رشد کشاورزی و صنایع وابسته به آن میتواند سال ۹۸ را بهترین سال اشتغال معرفی نماید.
۴- در حالی که دشمن بر فروش نفت ایران به عنوان مهمترین منبع درآمدی و ارزآوری کشور متمرکز شده است، بارندگیها میتواند تولید و نهایتاً صادرات غیر نفتی را توسعه دهد. تولیدات کشاورزی ایران در سال ۹۸ و صادرات انبوه آن میتواند بخش قابل توجهی از درآمد ارزی کشور را حل نماید.
صادرات محصولات منحصربهفردی همچون زعفران، پسته و صیفیجات در سال ۹۸ قطعاً چندین برابر سالهای پیش خواهد بود و اینجاست که میتوان گفت: بارندگیها و نزولات آسمانی به مثابه جنود الهی به کمک ملت ایران آمده است تا بخشی از مقاومت و ایستادگی ملت را هموار سازد.
۵- جنود الهی نزولات آرامش بخش شد. به صورت طبیعی مردمی که دچار خشکسالی بودند با نوعی رخوت، افسردگی و عصبانیت دست و پنجه نرم میکردند که اکنون تا حدودی تسکین آلام شد. از دریاچه ارومیه تا باتلاق گاوخونی تا دریاچههای اطراف شیراز و تالابهای کشور زنده شدند و گویی زندگی مجدداً به طبیعت ایران بازگشت.
۶- کمبود آب و خشکسالی و عصبانیت ناشی از تقسیم آب خود به بحرانی امنیتی برای کشور تبدیل شده بود؛ مشکلات کشاورزان شرق اصفهان، تنش استانهای اصفهان، چهارمحال و خوزستان، تنش ایران و افغانستان و عراق، ریزگردهای هورالعظیم و… به عواملی تبدیل شده که دشمنان بر آن سوار بودند. مشکلات آبی و خشکسالی یکی از محورهای مبارزه رسانهای دشمنان شده بود و از آن به عنوان بستری برای القای ناکارآمدی نظام استفاده میکردند.
امروز مشکل آب کشاورزی شرق اصفهان و بسیاری از مشکلات و تنشها بین روستاهای کشور یکپارچه حل شده و بخشی از دستاویزهای جنگ روانی دشمنان نیز از بین رفت و از زخمهایی که دشمنان همچون مگس به آن مینشستند، کاسته شده است.
بنابراین در غوغای ناامیدی، گرانی، تورم و مشکلات ارزی، ارادهای فراتر از مدیریت نظام به کمک آمد و همچون سیل بسیاری از مشکلات را با خود برد. بدون تردید در هر فرصتی تهدید هم وجود دارد و در هر تهدیدی میتوان فرصت جست که سیل را باید اینگونه فهمید که توأمان بودن عسر و یسر جزو سنت الهی است.
از یاد نبریم که معبود فرمود: «لقد خلقنا الانسان فیکبد» بهراستی انسان را در رنج و زحمت آفریدیم و اینچنین خوف و رجا، بشیر و نذیر، تلخی و شیرینی، توأمان حیات را معنا میبخشد و هیچکس را مدینه فاضلهای نیست.
دورهمی مدیریت بحران
ژوبین صفاری در ابتکار نوشت:
وقوع سیل در برخی از شهرها و همزمان با شروع سال جدید، باز هم نوک پیکان انتقادها را به سمت مدیریت بحران در کشور نشانه رفت. این موضوع اما طی روزهای گذشته به جدال کلامی وزیر کشور و مهران مدیری برای انتقادهایش در برنامه دورهمی از نحوه عملکرد مسئولان در حادثه سیل منجر شد.
برنامه دورهمی که در ایام نوروز پخش نشد به یکباره در آخرین روزهای تعطیلات نوروز و همزمان با وقوع حوادث ناشی از سیل در یک تکقسمت پخش شد و مجری آن، نحوه مدیریت بحران مسئولان را با زبان طنز مورد انتقاد قرار دارد. در پی آن، رحمانی فضلی در جلسه ستاد بحران شهرستان پلدختر به این سخنان واکنش تندی نشان داد. این ماجرا اما از دو وجه قابل بررسی است. نخست آنکه مهران مدیری پیش از این هم سابقه حمله به مسئولان دولتی را در برنامهای که ماهیت سرگرمی داشته، بدون هیچگونه مقدمه و موخرهای و بدون هرگونه فرصت پاسخگویی به افراد، داشته است.
این درحالی است که وی هیچگاه در قبال اتهاماتی در خصوص نحوه استفاده از رانت و یا مبالغ پرحاشیه دستمزدهایی که میگیرد بهطور شفاف پاسخگو نبوده است. همچنان که در کوران رقابتهای انتخابات ریاست جمهوری تندترین نقدها را گاه بدون هیچ پشتوانه کارشناسانه به دولت کرد تا شائبه جهتگیری سیاسی در مورد او قوت گیرد.
بدون تردید نقد کردن از جمله حقوقی است که یک هنرمند و یا روزنامهنگار در همهجای دنیا و در قبال عملکرد دولتمردان دارد، اما بیتردید انتقاد در برنامهای که هزینهاش از بودجه عمومی پرداخت میشود و البته از رسانهای که نامش ملی است، میتواند شبههبرانگیز باشد. اما از سوی دیگر، واکنش تند وزیر کشور در جلسهای که قرار است بحران یک منطقه را حل کند نیز در جای خود قابل تامل است. وزیر کشور در پاسخ به نقدهای مدیری گفته بود مگر سیل و بلایای طبیعی را مسئولان و دولت آوردهاند؟ در پاسخ به این پرسش باید گفت که اگرچه در بروز حوادث طبیعی دولتمردان مقصر نیستند و در همهجای دنیا نیز ازایندست اتفاقات رخ میدهد، اما باید پرسید در سرزمینی که جزوِ ۵ کشور حادثهخیز جهان است چرا همچنان باید برای مدیریت بحران اقدامات زیربنایی صورت نگرفته باشد و در زمان بروز حوادث به گفته فرماندار پلدختر مدیریت واحدی برای عبور از شرایط دشوار وجود نداشته باشد؟ بهطورِقطع بروز سیل و زلزله و آتشسوزی گناه مسئولان نیست، اما نداشتن نقشه راهبردی و برخوردهای سلیقهای گناه مسئولان تصمیمگیر است.
اینکه مقام مسئولی در شرایط بحران در سفر خارجی به سر ببرد و یا با نمایشهای پیشپاافتاده خود را متعهد به شرایط پیشآمده بداند نیز گناهی است که متوجه عملکرد مسئولان است. بیشک نباید از مدار انصاف خارج شد و زحمات برخی از مسئولان در حوادث اخیر را نادیده گرفت؛ اما اگر آقای وزیر کشورهای خارجی مانند آمریکا را به عنوان نمونه نام میبرد آیا میدانند در همهجای دنیا یک مدیر بحران حداقل باید یکسال تحصیلات تکمیلی مدیریت بحران را در کارنامه داشته باشد؟ آیا مدیران ما در کشور بحرانخیز ایران، به علم روز در مدیریت بحران و اساساً مدیریت دستگاه تحت هدایت خود مجهز شدهاند؟ از طرف دیگر، وزیر کشور عذرخواهی را برای مدیران صداوسیما کافی ندانسته و خواستار برخورد جدی با دستاندرکاران این برنامه شده است. هر چند رویکرد مغرضانه صداوسیما نسبت به دولت بر کسی پوشیده نیست؛ اما آیا آقای وزیر میدانند که در همان کشور آمریکا که آن را مثال میزند، تندترین انتقادها به رئیسجمهوری این کشور با برخورد جدی پاسخ داده نمیشود؟
ناگفته پیداست که هر نقدی باید مبنای علمی و کارشناسی داشته باشد و البته صداوسیما و حتی رسانههای پرمخاطب ما در این زمینه ضعفهای فراوانی دارند اما همانطور که باید اقدامات مثبت دولت در شرایط بحران را منعکس کرد، برخورد سلبی با منتقدان در هر شکل آن، خود نوعی از بیاعتمادی و بیانگیزنگی در اهالی رسانه را نیز در پی خواهد داشت. بدون شک، میزان اقدامات صورتگرفته در کشور هرچقدر به لحاظ کمّی افزون باشد همواره مشکل کیفیت اقدامات و بیبرنامگی در امدادرسانی را نمیتوان نادیده گرفت. نمونه عینی این آشفتگی را در حوادثی چون آتشسوزی پلاسکو، زلزله کرمانشاه و سیل اخیر در شهرستانهای کشور را میتوان بهوضوح مشاهده کرد.
در نهایت باید گفت بهتر آن است که در دهه پنجم انقلاب اسلامی، اینبار در یک اقدام مشترک، آمادگی لازم برای مقابله با انواع بحرانهای طبیعی و البته غیرطبیعی مانند بحرانهای اقتصادی را بیش از گذشته کسب کنیم. برخورد سلبی با هر نوع منتقدی، راهِ چاره عبور از مشکلات نخواهد بود.
چند نکته در خصوص بیانات نوروزی رهبر معظم انقلاب
محمد عبدالهی در رسالت نوشت:
بیانات مقام معظم رهبری در حرم رضوی به مناسبت سال جدید حاوی نکات مهم و عمیقی است که در چند سرفصل به برخی از آنها اشاره می شود:
۱. اولین نکته اینکه مخاطب اصلی در این پیام همچون بیانیه گام دوم، مردم و به خصوص جوانان هستند. به نظر میرسد رهبر معظم انقلاب، از عملکرد مسئولان و دستگاههای اجرایی در مسائل مختلف از جمله مشکلات جامعه و تحقق آرمانهای انقلاب اسلامی رضایت چندانی ندارند. چه اینکه حفظ اعتماد مردم و تحقق آرمانهای انقلاب، نیازمند مدیریت انقلابی و باورمند به آرمانهای انقلاب است.
متاسفانه آنچه در چند سال اخیر مشاهده کردیم عملکرد منفعلانه مدیریت واداده غربگرا است که مشکلات عدیده ای را برای مردم و کشور به وجود آورده است. از این رو اگرچه دولت و دستگاه های اجرایی نقش تعیین کننده ای در تحقق شعار سال دارند، اما رهبر حکیم انقلاب مخاطب اصلی پیام خود را مردم قرار داده اند.
۲. درحالی که مردم مخاطب اصلی پیامهای اخیر رهبرانقلاب هستند، میتوان انتظار داشت که آنها به حدی از بلوغ رسیده باشند که پس از پنج سال دلایل و ریشه اصلی مشکلات را تشخیص داده و کمکاری و انفعال مسئولان و توجیه و فرافکنی های آنان را با شعارهای خلاف واقع نپذیرند؛ بدیهی است این یک هشدار جدی برای دولت و دستگاه های اجرایی به شمار می آید.
۳. نام گذاری سال ۱۳۹۸ از سوی مقام معظم رهبری به سال «رونق تولید» در حقیقت تأکید بر جهت دادن سیاستهای اقتصادی به سوی اقتصاد مقاومتی، حمایت از تولید ملی و در کل تقویت اقتصاد درون زا است.بدیهی است مردم، مسئولان و تولیدکنندگان مولفه های اصلی تحقق شعار امسال هستند.
بررسی علل نارسایی تولید و نظارت قاطع و جدی با عوامل بازدارنده همچون فساد مالی و برخورد با متخلفان و اقداماتی همچون غیر سودزا کردن فعالیتهای واسطه گری از جمله روشهایی هستند که می توانند اقتصاد کشور را به سمت رونق سوق دهند. همچنین برای ایجاد رونق در تولید لازم است تا تقاضا برای تولید داخل افزایش یابد، لذا مردم نقشی حیاتی در تحقق شعار امسال
دارند .۴. تاکید بر ایجاد روابط با کشورهای مختلف بدون اعتماد و دنباله روی از آنها فراز دیگری از سخنان رهبر معظم انقلاب بود. این در حالی است که لیبرالهای وطنی همواره گرایش شدیدی به تجویز نظامات و استانداردهای غربی برای کشور داشته و دارند. اصرار دولتی ها برای تصویب قانون استعماری FATF یکی از این موارد است .
در حالی که یکی از ریشههای بحرانهای اقتصادی را باید در همین رویکرد منفعلانه جست و جو کرد چرا که گرفتار شدن در شاخصهای بینالمللی، نتیجه ای جز گیر کردن در دور باطل عقبماندگی در پی نخواهد داشت. بدیهی است برای خروج از این وضعیت که حاصل رویکرد نئولیبرالی جریان غربگرادر کشور است بایستی شاخصهایی متناسب با کشورمان ملاک عمل و ارزیابی قرار گیرد.
۵. نکته دیگر؛ هشدار رهبری در خصوص تقی زاده های جدید است که به دنبال بزک کردن غرب و ترویج سبک زندگی غربی در کشور هستند. ایشان فرمودند: «آنهایی که پشت سر سند ۲۰۳۰ یعنی برگرداندن سبک زندگی اسلامی به زندگی غربی میایستند، همان تقیزادههای امروز هستند»
حال این سوال به میان می آید که آیا رئیس جمهور و برخی مقامات دولتی که پیش از این بر اجرای این سند تاکید کرده و گفته بودند از ۲۰۳۰ دست بر نمیداریم و اجرای آن را تا آخر دولت دوازدهم پیگیری می کنیم؛ از مواضع خود برگشته اند؟ اگر این سخنان را در کنار اخبار گوشه و کنار کشور از اجرای مخفیانه این سند بگذاریم در مییابیم که جریان غرب گرا همچنان بر مواضع گذشته خود باقی مانده است.
سخن آخر
امروز جمهوری اسلامی ایران برای عبور از موانع و مشکلات پیش رو و تحقق شعار سال؛ بیشاز هر زمان دیگری به مدیریت کارآمد، جهادی و انقلابی نیاز دارد؛ مدیرانی در تراز انقلاب اسلامی که دستورکار خود را فقرزدایی، خدمترسانی، بهبود اقتصاد و مبارزه با فساد بدانند و در این راه تنها به شعار اکتفا نکنند.
رسیدن به این هدف مهم مستلزم زدودن افکار لیبرالی از اندیشهها و پاک سازی نگرشهای انفعالی و ضدتولید بدنه مدیریتی کشور و پرورش مدیران انقلابی است که معتقد به تواناییها و استعدادهای داخلی باشند.
حال باید نشست و نظارهگر بود که آیا مسئولان نظام و در رأس آنها دولت و مجلس میتوانند در برآوردن انتظارات رهبر معظم انقلاب حداقل گام اول را بردارند یا خیر.